بروزرسانیشده در تاریخ 1402/04/20
کتاب آیین دوست یابی برای رهبران تیمها و کسانی که میخواهند مذاکرات موفقی داشته باشند توصیه میشود. آیین دوست یابی برای هرکسی که توی کار و زندگی شخصیش با افراد زیادی سروکار داره و دوست داره که ارتباطات سازنده برقرار کنه و افراد زیادی را به خودش جلب کنه، نکات کاربردی و مفیدی دارد، پس تا انتهای این خلاصه کتاب ما را همراهی کنید.
دیل کارنگی روانشناس، سخنران و نویسنده آمریکای کتابهای خیلی معروفی نوشته از جمله همین کتاب یعنی آیین دوست یابی، دورههای بسیار پرطرفداری هم در زمینه رشد فردی، بازاریابی و مهارتهای سخنرانی برگزار کرده است.
مقاله مرتبط: خلاصه کتاب 7 عادت مردمان موثر
دیل کارنگی کتابش را در چهار بخش نوشته است:
بخش اول به این میپردازد که چجوری باید با مردم رفتار کنیم.
بخش دوم چیکار کنیم که محبت بقیه را جذب کنیم.
بخش سوم کتاب قرار است بیشتر ما را با تکنیکهای مذاکره و متقاعد کردن بقیه آشنا کند.
بخش چهارم مخصوص رهبران تیمها و کسبوکارهاست که نکاتی را برای ارتباط بهتر با سایر افراد تیم در اختیار آنها میزارد.
خب حالا بریم که مهمترین نکات این کتاب را با هم یاد بگیریم.
در فصل اول کتاب کارنگی میاد در مورد این موضوع صحبت میکنه که بیشتر افراد که خودمونم شاملش میشیم برای اشتباههای که انجام میدیم خودمون رو مقصر نمیدونیم و دنبال اینم که کارای اشتباهمون رو توجیه کنیم، از این نکته چه نتیجهای باید بگیریم؟ اینکه انتقاد را کنار بزاریم بیخیال این بشیم که عیب بقیه را بهشون بگیم اگه شروع کنیم به عیب گرفتن دقیقا باعث میشیم که طرف شروع کند به توجیه کردن و دفاع کردن از خودش؛ بعد اتفاقی که میفته اینکه از شما بدش میاد چون شما غرورش را از بین بردید.
کارنگی میگه هر کسی میتونه تهمت بزند، شکایت کند و عیب دیگران را بگه، اون چیزی که باعث تفاوت میشه و شما رو آدم بزرگی نشون میده درک کردن بقیه و بخشیدنشون هست، اینکه بتوانیم خودمان را تو شرایط طرف مقابل بزاریم از دید اون به قضیه نگاه کنیم و بعد کارش را قضاوت کنیم.
یه جمله خیلی معروفی هست توماس کارلای هست که میگوید:
عظمت مردان بزرگ از طرز رفتارشان با افراد زیردست معلوم میشود.
سعی کنیم به جای متهم کردن بقیه عیب گرفتن ازشون آنها را درک کنیم و تلاش کنیم و بفهمیم که چرا کاری که از نظر ما اشتباه بوده رو انجام دادن همیشه این حرف دکتر جانسون با خودمون مرور کنیم که میگه: حتی خدا هم مردم را قضاوت و داوری نمیکند مگه بعد از مرگشون پس چرا ما به خودمون اجازهی این کار را بدهیم.
فصل دوم کتاب آیین دوست یابی میاد در مورد یکی از نیازهای اصلی ما یعنی نیاز به مهم بودن صحبت میکند همهمون دوست داریم که از ما تعریف کنند بهمون بگویند که کارمون چقدر خوب بوده اینکه ما چقدر مهمیم، حتی میگویند علاقه بشر به مهم بودن اساس تمدنه یعنی تا این اندازه موضوع اهمیت دارد؛ خیلیا بخاطر یه تعریف کوچکی که ازشون شده به موفقیتهای خیلی بزرگی رسیدن و کارای خیلی بزرگی انجام دادن، هیچکسی واقعا نیست که بگه من خوشم نمیاد کسی از من تعریف کنه فقط نکتهای که کارنگی گوش زد میکند برای تعریف کردن اینکه دیگه تعریف و تمجیدمون حالت اغراق آمیز و چاپ لوسی نگیرد چون فرد مقابل سریع میفهمد اون کار رو کلا خراب میکند.
پس تعریفمون واقعی باشه یه چیزی که طرف مقابل باورش بشه حتی بعضی وقتا فقط یه تشکر ساده میتونه طرف مقابلو خوشحال کند همین که بهش بگیم که میدونیم چقدر کارش ارزش داره، براش کافیه اینو یادتون باشه که با بقیه جوری رفتار کنید که دوست دارید باهاتون رفتار بشه. پس دفعه بعدی که کسی رو ملاقات کردید، سعی کنید ویژگیهای مثبتش رو پیدا کنید و از اونا تعریف کنید.
کارنگی تو فصل سوم کتاب این سوال رو از ما میپرسد که چرا همیشه سعی میکنیم در مورد چیزای حرف بزنیم که خودمون دوست داریم، این کار خیلی خودخواهانە است، درسته که همیشه به اون چیزای که نیاز داریم علاقه نشون میدیم ولی ممکنه طرف مقابلمون خوشش نیاد و نیازش نباشد؛ پس توی رابطهمون با بقیه سعی کنیم اون چیزای که اونا دوست دارند رو پیدا کنیم و در موردشون صحبت کنیم بعدش بیایم راه رسیدن به اون علاقهشون رو بهشون نشون بدیم اگه مثلا میخوایم کسی رو وادار کنیم به انجام یه کاری فقط کافیه بگیم که مثلا اگه این کار رو انجام بدی میتونی به اون چیزی که میخوای برسی؛
مثال میزنم: مثلا اگه قرار باشه به کسی بگیم که سیگار نکشه به جای اینکه بیاییم نصیحتش کنیم بهش بگیم تو که فلان ورزش و دوست داری اگه به سیگار کشیدن ادامه بدی دیگه نمیتونی اون ورزش رو انجام بدی پس اگه میخواین کسی رو وادار کنید به انجام کاری اول یه میل شدید برای انجام آن کار در اون نفر ایجاد کنید با انجام این کار که میتونید محبت بقیه رو جذب کنید.
اگه میخواید کسی فورا از شما خوشش بیاد لبخند بزنید؛
بیاین خودمون رو تصور کنیم اگه کسی رو برای اولین بار ببینیم بعد بهمون لبخند بزنه واقعا چه حسی پیدا میکنید، حس خوبی بهمون دست میده اصلا طرز فکرمون نسبت به اون آدم خیلی مثبت میشه، خب چرا ما از این استفاده نکنیم؟! حتی لبخند زدن غیر از اینکه باعث میشه طرف مقابل حسش خوب بشه به خودمون هم حس خوبی میده. اگر تو اون لحظه ناراحت باشیم لبخند زدن میتونه حسمون رو عوض کنه و ما رو از اون حالت دربیاره پس توی ارتباطاتتون لبخند زدن رو فراموش نکنید.
مردم به اسم خودشون بیشتر از هر اسم دیگهای اهمیت میدهند، قویترین راه برای به دست آوردن دل افراد اینکه اسمشون یادمون باشه.
تئودور روزولت یکی از عواملی که باعث محبوبیتش شده بود رو صدا کردن کارمنداش به اسم کوچک میدونه، این حس خوب رو همهمون تجربه کردیم مثلا وقتی میریم یه سوپرمارکتی بعد صاحب مغازه ما رو میشناسد و اسممون رو یادش هست خوشحال میشیم.
دل کارنگی عادت داشت تاریخ تولد افرادی که ملاقات میکند رو یادداشت کند و بخاطر بسپارد، بعد روز تولدشون براشون نامه میفرستاد و تولدشون رو تبریک میگفت؛ خودتون میتونید الان حدس بزنید که واقعا چقدر خوشحال میشدند از این کارو باعث میشد خیلی بیشتر به کارنگی علاقمند بشوند فقط کافیه تو اولین ملاقاتتون اسم طرف مقابل رو بپرسید و توی ذهنتون تکرار کنید، بیشتر همونا رو با اسم کوچک صدا بزنید تا کامل ملکەی ذهنتون بشود این کارو امتحان کنید و تاثیر فوق العاده شو ببینید 🙂
به این موضوع اشاره کردیم که ما همش دوست داریم در مورد خودمون و علاقههامون حرف بزنیم ولی گفتیم که باید سعی کنیم در مورد علاقههای طرف مقابلمون صحبت کنیم حالا اینجا دیل کارنگی اشاره میکنه که کلا سعی کنیم خودمون کمتر حرف بزنیم و بیشتر بشنویم؛ یعنی بیایم کاری کنیم که طرف مقابل بیشتر حرف بزند و وادارش کنیم که از اون چیزایی که دوست دارد و بهشون علاقمنده حرف بزنه فقط ما همراهیش کنیم منظور از گوش دادنم، تو اینجا گوش دادن واقعیه یعنی تلاش کنیم که همەی توجه همون به گوینده باشد و همه حرفاشون بفهمیم.
مثلا: زیگ مون فروید بخاطر همین مهارت گوش دادنش معروف بود قشنگ این را به فرد مقابلش نشون میداد که چقدر حرفای که میزند براش جالب و مهمه بخاطر همین اونا احساس راحتی میکردند و حس خوبی میگرفتند، پس گوش دادن واقعی رو تمرین کنید؛ از شخص مقابلتون در مورد علاقمندیهاش و موفقیتهاش سوال کنید و بهش اجازه بدید که در این موردا حرف بزند اون موقع، همە حس خوبی به شما خواهند داشت.
توی روابطتون باید این نکته رو بدونید که بحث کردن با طرف مقابل کاملآ بی فایدەست. توی بحث و جدلات دو حالت پیش میاد یا شما بحث رو میبازید که خب حس بدی رو پیدا میکنید و کلا بازنده محسوب میشید یا هم بحث رو میبرید که تو این حالت باز نفر مقابل حسش بد میشود و از شما متنفر میشود؛ پس از همون اول سعی کنید از شروع بحث جلوگیری کنید.
اگه کسی با ایدەتون مخالف بود سعی کنید بدون مقاومت به حرفاش گوش بدید و بهش بگید که به نکاتی که گفته فکر میکنید یا اون چیزایی که بینتون مشترک هست تو حرفاش پیدا کنید و در مورد اونا حرف بزنید اگه هم به اشتباهتون پی بردید سریع اعتراف کنید با این کارتون باعث میشید که نفر مقابل هم گاردشو پایین بیارد و اونم به حرفایی که زدید و حرفای که خودش زده فکر کند شاید حتی با این کار اون به اشتباهش پی ببرد و بخاطر رفتارش از شما عذرخواهی کند.
آخر ملاقات هم ازش بخواید که دوباره هم دیگه رو ملاقات کنید اینجوری هردو نفرتون فرصت اینو دارید که در مورد حرفاتون فکر کنید، اینجوری هم شما و هم نفر مقابلتون حس خوبی میگیرید و هیچ ناراحتی هم به وجود نمیاد.
واقعا باید اینو قبول کنیم که همهمون اشتباه میکنیم چقدر خوب میشه اگه خودمون قبل از اینکه کسی ما رو سرزنش کند اعتراف کنیم که اشتباه کردیم و عذرخواهی کنیم، وقتی خطایی از ما سر میزند همیشه یکی هست که بخواهد با نقد کردن ما و سرزنش ما مثلا عزت نفس خودشو بالا ببرد؛ اما وقتی ما بیاییم خودمون قبل از اینکه اون حرفی بزند اعتراف کنیم و عذرخواهی کنیم دیگه حالا شرایط عوض میشود.
حالا اون سعی میکند با بخشیدن شما از شخصیت خودش را سخاوتمند نشون بدهد؛ پس دفعەی بعدی که اشتباهی کردید خودتون سریع اعتراف کنید با این کار نتیجه بهتری میگیرید، بعدشم به نظرم این کار خیلی راحتتر و بی دردسرتر از اینکه بخوایین در مقابل سرزنش بقیه دفاع کنید.
خب حالا بیاین باهم ببینیم راز سقراط توی ارتباطاتش چی بوده و چطور میتونیم از اون استفاده کنیم.
سقراط همیشه موقع بحث کردن سوالاتی رو از طرف مقابل میپرسید که جوابشون مثبت بود یعنی کاری میکرد که طرف مقابل همش حرفش رو تصدیق کنه بعدش کم کم بعد اینکه چندتا جواب مثبت داده بود حرفو میکشوند سمت همون چیزی که اول صحبت طرف مقابل به شدت با اون مخالف بود، در عین ناباوری هم دیگه هیچ مخالفتی با این حرف نداشت و این حرف را هم تصدیق میکرد.
پس اگه میخواین بقیه رو با خودتون هم عقیده کنید، از همون اول در مورد چیزای حرف بزنید که مورد توافق طرفینه، و به طرف بفهمونیم که مقصدتون یکیه، فقط راههاتون باهم فرق میکنه از همون اول سعی کنید جوری حرف بزنید که طرف مقابلتون موافق باشد و همش جواب بله بده، حالا بعدش اون چیزی که حس میکنید ممکنه باهاش مخالفت کند رو بگید اینجوری احتمال اینکه به اون هم جواب مثبت بدهد، خیلی بیشتر میشود.
دیل کارنگی توی ادامەی کتاب روشهای رو برای انتقاد کردن به ما پیشنهاد میدهد، کارنگی میگوید:
همیشه قبل از اینکه بخواهید شروع کنید به انتقاد کردن، اول بخاطر یکسری از رفتارها و کارهای مثبت طرف مقابل اون رو تحسین کنید بعد با لحن خیلی دوستانه مشکلش را بهش بگوید، اینجوری خیلی راحتتر این موضوع رو هضم میکند.
در مورد گفتن خطاشم سعی کنید به طور غیرمستقیم بهش بگویید، طعنه زدن و مسخره کردن رو کلا بیخیال بشید؛ میتونید از این روش هم استفاده کنید که قبل از اینکه به اشتباەهای اون اشاره کنید اول اشتباهت خودتون رو مثال بزنید
در آخر این رو هم در نظر داشته باشیم که واقعا هیچکس دوست ندارد، بهش دستور بدید پس سعی کنید خواستههای خودتون رو به صورت پیشنهاد بیان بکنید، نه دستوری.
خلاصه کتاب صوتی آیین دوست یابی
برای دسترسی دائمی به خلاصه صوتی کتاب آیین دوستیابی و تمام 365 کتاب (از طریق اپلیکیشن و کانال تلگرام)، کافیست یکبار اشتراک 365 بوک را خریداری کنید. این کتابها به شما کمک میکنن در تمام زمینههای زندگی، اطلاعات و مهارت کسب کرده و روز به روز پیشرفت کنید.
پیشنهاد ما اینکه از زمانهای مرده (موقع رانندگی، آشپزی و…) استفاده کنید و روزی به یک خلاصه کتاب گوش دهید. راستی، سایت نوین آکادمی برای خلاصه صوتی مجموعه 365 کتاب، یک مبلغ کوچیک دریافت میکند که صرف هزینههای 365 بوک میشه و به معنای حمایت شما از این پروژه است.
دیدگاهتان را بنویسید