بروزرسانیشده در تاریخ 1402/04/25
اگه حس میکنید که همیشه وقت کم میارید، اگه دوست دارین به نظمی قابل قبول دست پیدا کنید و دنبال راه حلی هستین که به شما توی زندگیتون جهت بده خوندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
کتاب تخت خواب و مرتب کن میتونه راهنمای خوبی برای همه کسایی باشه که به دنبال ایجاد تغییرات بزرگ توی زندگیشون هستن؛ شما میتونید توی این کتاب با روشهای بدون هزینه و در عین حال اثربخش تغییرات اساسی توی زندگیتون ایجاد کنید.
آشنایی با ویلیام مک ریون نویسنده کتاب تخت خوابت را مرتب کن
ژنرال ویلیام اچ مک ریون قبل از کسب شهرتش به خاطر نوشتن این کتاب به عنوان دریا سالاری کارکشته و حاذق شناخته میشد. در سال ۲۰۱۴ از ارتش آمریکا بازنشسته شد و بعد از مدتی به خاطر بیماری و میل شخصی برای گذراندن زمان بیشتر با خانواده از تمام فعالیتهای مهم سیاسی خودش کنارهگیری کرد.
از تخت خواب خود شروع کنید!
مکریون تونسته چندین بار جوایز و مدالهای ارزشمندی رو به خاطر خدمات خودش توی ارتش آمریکا کسب کنه. اگه تا حالا فیلمی از دوره آموزشی سربازی دیده باشید، حتما متوجه تختخوابهای دو طبقهای که همیشه منظم و مرتب شدین، این موضوع ممکنه بیاهمیت به نظر برسه اما یه تختخواب مرتب میتونه روزتون رو بسازه.
مکریون در دوران آموزشی نیروی دریایی ایالات متحده اول روش صحیح مرتب کردن تخت خواب خودش رو یاد گرفته و فهمیده که اولین چیزی که باید بعد از بیدار شدن انجام بده، مرتب کردن تخت خوابش هست.
تو این دوره آموزشی اگه کسی از قوانین مرتب کردن تخت خواب پیروی نمیکرد، تنبیه میشد که این تنبیه با نام بیسکویت شکری معروف بود؛ توی این تنبیه سرباز به داخل آبهای اقیانوس آرام پرتاب میشد و بلافاصله باید روی شن و ماسههای داغ ساحل غلط میخورد.
شاید به این فکر کنید که مرتب کردن تختخواب بلافاصله بعد از بیدار شدن چه لزومی داره؟ هرچند این کار ممکنه آسون و بیاهمیت به نظر برسه اما انجام کامل هر فعالیتی در اول صبح بهترین و پر بارترین راه برای شروع روزه.
در واقع میتونیم بگیم که این کار باعث میشه که شما از همون ابتدای روز روی غلتک بیفتید. با اتمام یک کار هرچند ساده ذهنتون بررسی سایر کارهای موجود توی فهرست روزانتون میکنه و شما بعد از مدتی متوجه میشین که نه تنها انجام این کار برای شما آسونتر از قبل شده، بلکه در طول روز هم احساس سرزندگی و مولد بودن میکنید؛ همهی اینها به لطف مرتب کردن تخت خوابتون بوجود امد.
اگر نتوانید کارهای کوچک را درست انجام دهید، هرگز کارهای بزرگ را درست انجام نخواهید داد.
یکی دیگه از درسهای زندگی که مکریون از نیروی دریایی یاد گرفته، اهمیت همتیمیها و همگروهیها در زندگی ماست. مکریون پس از پرش با چتر نجات و درحالیه که نزدیک بود کشته بشه به اهمیت این نکته پی برد؛
ماجرا از این قراره که توی یک مانور مکریون موقع سقوط آزاد به چتر نجات سرباز دیگهای گیر میکنه که این اتفاق باعث میشه که چتر نجات خودش به پاش بپیچه، نیروی حاصل از باز شدن سریع چتر نجات باعث شده بود که لگنش بشکنه و ماهیچههای شکم از استخونهاش جدا کنه؛ او در طول ماههای بهبودیش فهمید که بهرهمندی از یه همتیمی یا همراه خوب تو این دوران چقدر مهم و حیاتیست. به گفتهی خودش اگه همسرش توی این بحران طولانی و طاقتفرسا باهاش همراهی نمیکرد، به احتمال زیاد دچار افسردگی میشد.
همه ما تو یه مقطعی از زندگیمون با چالشهایی مواجه میشیم که برای مقابله با اونا نیاز به یک حامی داریم؛ کسی که به قدرت و توانایی ما برای غلبه بر اون مسئله باور داشته باشه، چون واقعیت اینکه هیچکس نمیتونه به تنهایی همه لحظات سخت زندگی رو پشت سر بذاره.
زندگی مانند یک قایق پدالی دونفره است. پس اگر دلتان میخواهد رو به جلو حرکت کنید، کسی را پیدا کنید که کنارتان بنشیند و با هم پدال بزنید. کسی را انتخاب کنید تا زندگی خود را با او شریک شوید. تا میتوانید دوست پیدا کنید و به یاد داشته باشید که موفقیت شما به دیگران نیز بستگی دارد.
یاد بگیریم افراد را از روی ظاهرشان قضاوت نکنیم
تا حالا شده که کسی برای اولین بار ببینین تو نگاه اول کسالتآور و خسته کننده به نظر میرسیده اما بعدا به یکی از بهترین دوستاتون تبدیل شده باشه؟
البته سناریوی برعکس اون هم صادقه، ممکن ظاهر شخصی فریبنده و جالب باشه اما در نهایت ببینیم که گزینهی خوبی برای دوستی با شما نیست؛ پس قبل از اینکه به هر کسی اعتماد کنیم اول از خودتون این سوال بپرسید که من واقعا در مورد این شخص چی میدونم؟ وقتی مکریون توی کالج تحصیل میکرد و رویای بودن توی نیروی دریایی داشت برای کسب اطلاعات تو این زمینه به یه مرکز استخدام رفت، وقتی اونجا بود متوجه مردی ریز جثه، تاس و لاغر اندام به نام تام نوریس شد، ظاهر اون مرد به هر کسی شباهت داشت جز یک کهنه سرباز نیروی دریایی با این حال ستوان تام نوریس دقیقا همون فردی بود که تو نگاه اول به نظر نمیامد.
اون قهرمان جنگ در ویتنام بود و در حالی که جون خودش و برای نجات دیگران به خطر انداخته بود، به شدت مجروح شده بود، اما نوریس پس از اون هم با وجود جراحتهای دردناک و روند بهبودی طاقت فرساش بازم برای ادامه خدمت به کشورش به عنوان یکی از اعضای تیم نجات گروگان FBA فعالیت میکرد.
این نکته درس ارزشمند دیگهای هم به ما میده اینکه نباید انتظار داشته باشیم که زندگی عادلانه و معقول باشه، مکریون در طول دوره آموزشی دریانوردیش بارها توی وضعیت بیسکوییت شکری قرار گرفت، این مجازات حتی گاهی بیدلیل انجام میشد تا نشون بده که زندگی چقدر ناعادلانه و نامعقوله.
مقاومت در برابر پذیرش این مسئله به ما هیچ کمکی نمیکنه و کاملا بیفایده است. بجاش موقع روبرو شدن با اینجور سختیا باید خودتون از زمین بلند کنین و رو به جلو حرکت کنین.
شکستها کلاس درس هستند، آنها را از دست ندهید
هیچ کس از شکست خوشش نمیاد، جامعه به ما یاد داده که این کلمه پر از بار منفی و چیزی که همه میخوان از شنیدنش اجتناب کنند، اما شما میتونین با داشتن یه نگرش درست نسبت به شکستهاتون از اونا به عنوان یک مزیت و فرصت استفاده کنید.
گاهی اوقات شکست خوردن اجتناب ناپذیره، درسته که باعث درد و رنج ما میشه اما این به این معنا نیست که باید اجازه بدیم این شکست بر ما غلبه کنه؛ در عوض میتونیم از اون برای قویتر شدن و مصمم شدن خودمون استفاده کنیم.
مکریون در تمرینهای ویژهی نیروی دریایی همیشه توی تیم شنا به عنوان آخرین نفر به خط پایان میرسید. آخرین نفر بودن توی شنا هم به معنی تجربه تنبیهی به نام سیرک بود. مراسم سیرک که در بین اعضای یگان ویژه مشهور بود، یه آزمایش استقامتی سنگین که باعث شده بود بسیاری از سربازان تسلیم بشن و دوره آموزشی نیروی دریایی رو ترک کنن.
این تنبیه برای مکریون خیلی فقط فرسا بود، اما این تجربه براش سودبخش بود و در نتیجهی اون مکریون نتایج شنای خودش رو بهتر کنه در نتیجه اون تونست توی آزمون فارغالتحصیلی که شامل شنای بسیار سختتر از همیشه بود به رتبهی اول دست پیدا کنه.
شکستهای قبلیش باعث شده بود که از سایر سربازان بیشتر تلاش کنه و قویتر بشه. یادتون باشه که پذیرش شکست به تمایل برای استفاده از فرصت است، چون برای بردن یه جایزهی بزرگ باید ریسکهای بزرگی هم انجام داد.
درسته که آسایش و راحتی زندگی لذتهای خودش و داره اما توی ریسک پذیری هم هیجان خاص و جذابی وجود داره.
زندگی یک مبارزه است و کسانی که از شکست میترسند، هرگز به پتانسیل خود نخواهند رسید.
مکریون در سال ۲۰۰۴ با موقعیت پیچیدهای روبرو شده بود، یکی از گروههای دشمن تو جنگ عراق ۳ نفر از نیروهایش و گروگان گرفته بودند و اطلاعات این میگفت که دشمن به همراه گروگانها به زودی حرکت میکنه و به یه محل دیگه منتقل میشه، پس همون روز بهترین فرصت برای آزاد کردن گروگانها از طریق یک حمله سریع و پرخطر بود.
البته انجام عملیات تو روز روشن موقعیت ایدهآلی نبود، محوطهی عملیاتم کوچیک و محدود بود، پس انجام این کار خطرات زیادی در برداشت اما مکریون دستور اجرای ماموریت را صادر کرد او و یگان ویژهش پذیرفتند که باید ترس از شکست و مرگ رو کنار بذارن و هر جور شده این کار رو انجام بدن. این عملیات در نهایت با موفقیت به پایان رسید و مکریون تونست گروگانها رو نجات بده.
زندگی ممکنه چالشهای زیادی سر راه شما قرار بده، ممکنه زمانی فرا برسه که نادیده گرفتن عبور از این چالش راحتتر از مواجه شدن با اون باشه؛ اما کنار کشیدن از مقابله با مسئله یک رفتار اشتباهه.
همه ما توی موقعیتهای مختلف احساس ترس میکنیم، مهم اینکه اجازه ندیم این ترسها مانع حرکت ما بشن، باید شجاع باشیم و برای رسیدن به اهداف خودمون مصمم باشیم.
مکریون برای پیوستن به یگان ویژه نیروی دریایی با ترسهای زیادی مواجه شد، اما با ارادهی خودش تونست بر همه اون موقعیتهای دشوار غلبه کنه.
یه شب مکریون و همگروهی توی تیم شنا مجبور شدن تا ۴ مایل توی تاریکی شب شنا کنن، اینجور کاری توی حالت عادیم ترسناک بود چه برسه به اینکه اون شب گزارشی مبنی بر مشاهده انواع کوسهها از جمله ترسناکترین اونها به نام کوسهی سفید رسیده بود. اما مکریون اجازه نداد که ترس از برخورد با کوسهها مانع از اتمام دورهی آموزشی یگان ویژه بشه.
از هدفش به عنوان ابزاری برای افزایش شجاعت و ادامه کار استفاده کرد، شجاعت و جنگاوری همون چیزی که همه ما برای استقامت توی تلخترین لحظات زندگی به او نیاز داریم.
توی اینجور لحظاتی که ما باید بهترین خودمون باشیم، مطمنا تاریک و ناامید کننده برای تک تک ما توی زندگی پیش میاد. ممکنه دوست یکی از اعضای خانوادهی خودمون رو از دست بدیم یا شاید به یه بیماری سخت دچار بشیم.
مکریون شاهد مرگ افراد زیادی توی جنگ بوده، این همیشه براش سختترین و تلخترین زمانها بوده، اما زمانهایی هم بوده که بیشتر از همیشه تحت تاثیر استقامت و انعطاف پذیری افراد قرار گرفته.
مثلا بعد از مرگ یکی از سربازهای ویژه نیروی دریایی توی عراق، برادر دوقلوش ایستاد و به دوستان و خانوادهاش اجازه داد تا در آغوش او به عزاداری بپردازند. او گفت که میخواد باعث سربلندی برادر از دست رفته باشه. اینجور صحنههایی همیشه برای مکریون الهام بخش بوده و روحیهی شجاعت رو درش تقویت کرده.
در لحظات سخت امید داشته باشید
احتمالا براتون پیش اومده که بعد از نتیجه ندادن یه کار ناامید شدین و خواستید این کار رها کنید، اما بعد از حرف زدن با دوستتون یهو یه جونه تازه گرفتین و امید و انرژیتون برای ادامه دادن دوباره برگشته.
این موضوع نشون میده یه شخص تا چه حد میتونه توی زندگی دیگران تفاوت ایجاد کنه، ما هم میتونیم همون فردی باشیم که امید و اشتیاق به دیگران هدیه میده و به اونها کمک میکنه که با انگیزه بیشتری به زندگی ادامه بدن.
زندگی سرشار از زیبایی هاست؛ حتی در مواقعی که مساله دردناکی ذهنتون رو به خودش مشغول کرده، باز هم باید به خاطر داشته باشیم که لحظات شاد بدون وجود لحظات غمانگیز معنا پیدا نمیکند. بنابراین وقتی شرایط سخت میشه برای خودتون تاسف نخورین و دیگران رو هم سرزنش نکنید.
باید بپذیریم که زندگی همون چیزی که شما اون میسازین، پس فقط به اندازهی تلاشتون برای شما خوب و دلپذیر میشه. اگه خودتون چیزی به اون اضافه نکنید به نتیجهای نمیرسید و احساس پشیمانی و ندامت میکنید.
دیدگاهتان را بنویسید