بروزرسانیشده در تاریخ 1402/12/23
اگر یک تحقیق سریع در مورد ژان بقوسیان بکنید، متوجه تاثیر این مرد بزرگ در صنعت آموزش ایران میشوید. استادی که آرامش از چهرهاش میبارد و از پیام بهرام پور گرفته تا احمد کلاته و رنه سینانی همه از شاگردان او هستند.
پیشنهاد میکنیم این بیوگرافی شیرین را از زبان خود آقای بقوسیان بخوانید.
ژان بقوسیان هستم متولد سال ۱۳۵۵ در تهران، دو تا خواهر و یک برادر دارم و در یک خانواده فرهنگی و علمی بزرگ شدم. پدرم استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی بودند و رشتهشون شیمی بود؛ یادمه انواع اقسام مواد شیمیایی داشتند و گاهی حتی کارهای تحقیقاتی را در خونه انجام میدادند.
در خونه کتابهای زیادی داشتیم، و همین باعث شده بود که از بچگی یکی از جالبترین تفریحاتم کتاب باشد. از پنجم ابتدایی اغلب کتابهایی که میخوندم غیردرسی بودند. به جز کتاب بیشتر آزمایشات شیمی انجام میدادیم و در کودکی دو بار شدیدآ به خودم صدمه زدم؛ یک ظهری با برادرم رفتیم سراغ محلولها و داروهای پدرم و بدون اجازه، موادی رو با هم ترکیب کردیم و یک دفعه منفجر شد و من دست و پام سوخت؛ چند روزی حالم خیلی بد بود. بعد اون ماجراها از دست زدن به داروهای پدرم ممنوع شدم.
شاگرد درس خونی بودم اغلب تا آخر دبیرستان معدلم ۲۰ یا ۱۹ بود؛ ولی بارها از کلاس درس اخراج شدم، چون زیاد سوال میپرسیدم مثلا معلم در مورد عدسی صحبت میکرد و من سوال میکردم که این عدسی چجوری کار میکنه و معلما احساس میکردند قصدم اذیت کردنه؛ هدف اصلیم این بود چیزها رو خیلی عمیقتر بفهمیم.
خلاصه بارها از کلاس بیرونم کردن و والدینم رو صدا میزند و منم توضیح میدادم که اصلآ قصدم اذیت کردن معلم نیست و واقعا برام سوال بود. خیلی زود فهمیدم در مدرسه چیز خاصی گیرم نمیاد در حدی که از سوم دبیرستان با مدیر مدرسه صحبت کردم که اصلآ مدرسه نروم و غیبتم رو رد نکن، بزار خودم درسها رو بخونم و چیزهای دیگهای در کنارش یاد میگیرم، مدیر مدرسهمون باهام موافقت کرد.
خلاصه بعد تموم شدن دبیرستان، کنکور الکترونیک رو دادم و وارد دانشگاه شدم. تا فوق لیسانس خوندم. من در دوران مدرسه و همینطور دانشگاه خیلی اهل رفیق نبودم؛ خیلی آدم درون گرایی هستم و بهترین تفریحم اینکه جایی باشم که هیچکی نباشه.
فرفره فروشی و اولین درآمد
اولین پولی که به دست آوردم در ۶ سالگی بود؛ از اون زمان تا الان تقریبا درآمد داشتم. در کودکی با برادرم فرفره میفروختیم. مادرم خیلی مخالف بود میگفت آبرومون میره، اما پدرم میگفت برید یاد بگیرید تا تجربه پول درآوردن از بچگی رو داشته باشید.
درآمدزایی در دانشگاه
با تدریس خصوصی درآمد خوبی داشتم؛ خوب یادمه خیلیها از پدرشون پول توجیبی ناچیزی میگرفتند ولی من برای خودم درآمد داشتم، مثلا استاد یه کتاب معرفی میکرد سریع میرفتم کتاب انگلیسی تمام رنگیش رو میخریدم.
اولین کسب و کار حرفهایم از زمانی شروع شد که به عنوان کارمند در یک شرکت الکتریکی کار میکردم؛ مدیران این شرکت دو تا دوست بسیار خوب و خوش قلب بودن، همیشه به من کمک میکردند.
حالا چجوری اونجا رو برای کار پیدا کردم؟ در دانشگاه یه آگهی زدن بودن که دانشجوی الکترونیک نیاز داریم من رفتم پیششون و ساعتی شروع به کار کردم و برنامه نویسی کنترل انجام میدادم، مدار طراحی میکردم و بعد از ۶ ماه تا ۱ سال که اونجا کار کردم، کم کم به این فکر افتادم که کسب و کار خودم رو شروع کنم و با برادرم کارهای کامپیوتری انجام میدادیم.
رویای ژان بقوسیان
من از بچگی رویای داشتن یک مجله در ذهنم بود، خودم سردبیر یک مجله بشم. یادمه اولین بار که برای مجلهای محتوا تولید میکردم، نگارش افتضاحی داشتم که ویراستارشون گفتن که اصلآ مقاله ننویسم چون هیچ کلمهای درست و حسابی نوشته نشده، مجبور شدم مقاله رو از نو خیلی بهتر بنویسم. متاسفانه در مدرسه و دانشگاه اصلآ بهمون طرز نوشتن یک متن فارسی رو هم آموزش ندادن و منم باید به این مسئله اشراف کاملی پیدا میکردم، کتابهای مختلفی در این زمینه مثل غلط ننویسیم اقای ابولحسن نجفی را خواندم، واقعا دو سال از اول فارسی نوشتن رو یاد گرفتم و بعد که یاد گرفتم مقالاتم بدون هیچ ویرایشی چاپ میشد، این دستاورد برایم خیلی خوبی بود.
تا الان با ۵ مجله همکاری داشتم، بعضیها خیلی کوتاه مدت و بعضی دراز مدت؛ سالها در مجله موفقیت مقاله مینوشتم و مقالاتم جز برترینها میشد. خودم به هر حال دوست داشتم برای خودم محتوا تولید کنم، تصمیم گرفتم برم تو کار تولید محتوا و آموزش دادن و سریعآ شروع کردم.
سایت مدیر سبز شکل گرفت و در خونه استارت تولید محتوا رو زدم، اون موقع خوب دستم کند بود، از صبح تا شب یه مقاله شاید هزار کلمه منتشر میکردم، کم کم وارد این حوزه شدم و علاقهمندیم بیشتر شد؛ و الانم چیزی که خیلی خیلی خیلی بهش علاقه دارم، تولید محتواست. (بیشتر در قالب ویدئو)
تولد مدیر سبز
اسم مدیر سبز چطور شکل گرفت؟ تا حدی اتفاقی من اون موقع میخواستم یه دامنه بخرم، ۱۰۰ تا اسم رو لیست کرده بودم ۶۵ تاش آزاد بودند و من از بچگی به رنگ سبز خیلی علاقه داشتم و حوزهای که من میخواستم آموزش بدم بیشتر برای مدیرها بود، همین مدیر سبز کلآ در طبیعت نشانهی رویش رشد تدریجی و همیشگی و این ایده به نظرم خیلی جالب بود که ما یک مدیر باشیم که سبز باشه از این لحاظ که مرتب درحال رشد تدریجی باشم.
هیچکسی باورش نمیشد مدیر سبز به جایگاه امروز برسه، منم سعی کردم از ریسکهای بزرگ و کارهای عجیب و غریب و حرکتهای یک شبه دوری کنم. این موضوع در جوانهای امروز خیلی کمه و برای من ناامید کننده است؛ مثلا به شخصی میگی از خودتون یه ویدیو بگیرید بزارید تو اینستاگرام و خودتون رو معرفی کنید، شخص ۴ ساعت بعدش زنگ میزنه میگه یه ویدیو گرفتم خودم رو معرفی کردم هیچ مشتری پیدا نشد، این روشی که میگید کار نمیکنه.
راز موفقیت در کسب و کار به نظر من فقط تلاش و بهبود مداوم و مستمر همین! اینجوری کم کم در حال بهبود تلاش باشیم ناامید نمیشیم. موارد جزئی مثل (دوربین حرفهای، فضای کاری خفن و …) در اوایل کار زیاد مهم نیست، بعد که حرفهای شدیم باید بهترین تجهیزات دنیا استفاده کنیم.
من میگم پایه کسب و کار خوب، ابزار عالی و فوق العادهس؛ ابزار و تجهیزاتی در دفتر مدیر سبز داریم که از اینا در ایران یک عددم وجود نداره، تک تک با زحمت از کشورهای مختلف خریدم و سفارش دادم، ولی نکتش اینه ما این ابزارها رو داشته باشیم هیچ اتفاق خاصی نمیافته، اگر اون پشت کار و تلاش نداشته باشیم به هیچ دردمون نمیخوره.
خودت رو با هیچکسی مقایسه نکن
ما در هر مرحله کسب و کار که هستیم خودمون رو مقایسه نکنیم با کسی که خیلی سالها بیشتری در اون کسب و کار حضور داره، قطعآ طرف هم سختیهای اول مسیر رو به جون خریده، آموزش دیده، بارها شکست خورده و الان به این جایگاه رسیده، پس شما باید خودتون رو با پارسالتون مقایسه کنید نه با کسی دیگر!
ما خیلی وسواس ابزار نداشته باشیم، قدم به قدم پیش بریم، هر وقت پولی از همون کسب و کار پیدا کردیم از همون پول سعی کنیم ابزار و تجهیزات بهتری بخریم.
با چالشهای روز اول کار بیاید
هر کسب و کاری اولین روزها و اولین ماهها خیلی پر اضطراب و پرچالش است؛ به چند تا دلیل، اول خودمون از لحاظ روحی و روانی شاید مطمئن نیستیم این جواب میده یا نه؟! پس هر کاری که میکنیم با اون عزم راسخ نیست، چون سالها بعد که کسب و کارمون جا افتاده میدونیم مسیر رو بریم؛ ولی روزهای اول که کسب و کار رو شروع کردیم شاید بیشترین چیزی که فکر میکنیم اینکه اصلآ باید ادامهش بدیم یا شایدم اشتباه پیش میریم، به نظر من هیچ اضطرابی ترسناکتر از این نیست که ما کاری رو شروع کردیم و مرتب اضطراب یقهمون رو گرفته آیا درست انتخاب کردیم؟ این اضطرابهای اولیه در هر کسب و کاری بوده و هست.
بزرگترین اضطراب
اضطرابهای زیادی اوایل کار داشتم اما بزرگترین اضطرابم این بود که کاملآ تنها بودم، به افرادی زیادی پیشنهاد همکاری داده بودم که قبول نکردن و البته همشون مسلمآ پشیمون هستند. خلاصه تنهایی اول کار خیلی سخت میگذشت. (های کانتنت در حال گذروندن این مرحلهس)
علاقه شما خیلی مهمه
اگه کسی ازم بپرسه چه کاری خوبه انجام بدم؟ میگم ببین به چی علاقه داری همون رو انجام بده. صرفآ کسب و کار داشتن هنر نیست، کارمندی که وظیفه شناس و منظم داره به شرکتی سود میرسونه، آدم خیلی ارزشمندی هست.
حالا چرا هی میگم علاقه مهمه؟! اون زمانهای اولیه کسب و کار که پولی در کار نیست، کمکی نداری، خانواده و دوستان همه بدبینن که چیکار میکنی، اصلآ پولی درآوردی؟ تحمل این موارد تا به نتیجه برسیم کار رو یه مقدار سخت میکنه و اینجاست که اگه به کارت علاقه داشته باشی تا تهش میری و به اون نتیجه دلخواهت میرسی.
من در مدیر سبز تا الان بیش از ۱۲۰ محصول تولید کردم، الان ۴۰ تا روی سایت مونده. حالا محصول هست تعدادی میفروشیم و بعد یک سال قدیمی میشه برمیداریم، این اسمش شکست نیست و ما موفق عمل کردیم. و اما محصولاتی هم بوده که با شکست کامل مواجه شده و اگر طرز فکرمون اینجوری باشه که ۳ تا محصول تولید کنیم و هر ۳ تا پرفروش بشند، خیلی رویای دور از واقعیتی است.
بهترین و پرفروشترین دوره
دوره صد ساعته کارخانه تولید اطلاعات اصلیترین محصول شرکت ماست که با این محصول بیشتر شناخته شدیم.
هیچکس با چند تا ماهی کوچک عکس نمیگیره، با ماهی بزرگ و خاص عکس میگیره. مارک زاکربرگ
ما اکثرآ در کسب و کار دنبال ماهیهای کوچک هستیم، دنبال ماهی بزرگ نیستیم؛ یعنی من مدرس با خودم فکر میکنم خوب این هفته چند میلیون پول نیاز دارم چیکار کنم؟! آهان وبیناری برگزار کنم که چند میلیون جیبم رو بگیره.
حالا ساختن یک وبینار ۳ ساعت وقت میبره؛ به نظرم صد تا از اون ماهی کوچکها داشته باشید، نمیتونید بهش افتخار کنید، کسی شما رو معرفی نمیکنه. باید توی کسب و کار دنبال ماهیهای بزرگ باشیم، حالا ماهی بزرگ یه حالتش اینکه زحمت و وقت زیادی میبره ولی همون یک محصول میتونه کسب و کارتون رو متحول کنه.
حدودآ سال ۹۰ ایده ساخت دوره کارخانه تولید اطلاعات را طراحی کردم؛ ایدهاش چجوری تو ذهنم اومد؟ شمال رفته بودیم، کنار دریا و جنگل فقط داشتم فکر میکردم که امسال چه محصول بزرگی (ماهی بزرگه) تولید کنم که فروش خیلی خوبی داشته باشه؟ دنبال آموزش جامعی بودم که کهنه نشه و ایده ساخت دوره کارخانه تولید اطلاعات در ذهنم شکل گرفت.
برگشتم تهران و سرفصلها رو نوشتم یه مقدار بیشتری فکر کردم دیدم موضوع خیلی پیچیدهتر از این حرفاست چرا؟ چون طی سالها من یکسری کارهایی انجام دادم از دید خودم بدیهی و ساده است، اگه کاربر سوالی براش پیش بیاد میگم فلان محتوا رو بخواند و گفتم با این کار صد تا سوال پیش میاد.
با اینکه فکر میکردم که کل مطالب رو بلدم، اصلا وقتی نمیبره و بالاخره طراحی شد، اولین ورژنهاش در یک دوره ده جلسهای که هر جلسه ۳ ساعته بود و سالهای بعدش تکمیل ترش کردم و بیشتر از ۱۰۰ ساعت شد. در نهایت تصمیم گرفتم فقط مواردی رو آموزش بدم که خودم واقعا هر روز در محل کارم انجام میدم و هر روز این کارها باعث شد کسب و کارم رشد کند.
شاید فکر کنید من سالهای قبل این دوره رو طراحی کردم الان دیگه همون مطالب و اسلایدها رو ارائه میدهم و کارم راحت هست، اما قضیه اینجوری نیست من هر سال مطالب (عکس، اسلایدها، اطلاعات جدید و …) رو آپدیت میکنم. هر جلسه رو از اول باز طراحی میکنم و خیالم راحت میشه که این مطلب آپدیتی رو آموزش میدم.
آقای ژان بقوسیان میگه: اگر ما یک دوره افتضاحی را تولید کنیم و ۱۰ سال روی بهبود آن دوره کار کنیم، از کسی که ۱۰ سال برای طراحی یک دوره زمان میگذارد، خیلی موفقتر خواهیم بود.
مت مولنوگ بنیانگذار وردپرس میگوید: اگر میخواید یک محصول عالی به بازار ارائه بدید، فراموشش کنید؛ چون دیره و خیلی قبلتر از این باید به بازار ارائه میدادید. اگر تاکنون صبر کردهاید که عالی شود، مطمئن باشید دیگران کار نصف و نیمه شما را خیلی وقت پیش تمام کردهاند.
پیشتاز بودن در کسب و کار
چطور پیشرو بازار خود باشیم؟ اولین شرط اینکه به حوزه کاریمون علاقه شدیدی داشته باشیم.
مورد دوم وسواس بسیار بالا در جزئیات هست؛ در واقع هر محصولی که داریم، هر روز از خودمون بپرسیم آیا میشه نسخه کاملتر و بهتری را ارائه بدهیم، و خیلی از صاحبان کسب و کارها خودشون میدونن پاسخ مثبته؛ اما حال و حوصله اینکه برن محصولی با این جزئیات تولید کنند را ندارند.
سعی نکنیم همه چی در حد قابل قبول بلد باشیم، اینقدر روی حوزههای کوچک تمرکز کنیم که در دنیا هیچکسی حال و حوصله اینقدر تمرکز، اینقدر زحمت کشیدن، و اینقدر وقت گذاشتن رو نداشته باشه.
روی خودمون کار کنیم …
وقتی شما برای پیدا کردن یه راه حل خیلی تلاش میکنید، اولین چیزهایی که به ذهنتون میرسه، حتما بهترین راه حل نیست و بعد یه راه حل عمیقی پیدا میکنید که باز ضعفهای داره و شخصی یک دفعه میاد و اون ضعف رو میگه، شما باید روی خودتون کار کنید و نباید سریع واکنش نشون بدید و عصبانی بشید.
باید در کسب و کارتون دنبال ماهیهای بزرگ باشید
ماهی بزرگها، خیلی زحمت و زمان بیشتری میبرند، ولی همان یک محصول میتواند کسب و کارتون رو متحول کند.
جمعبندی
در این مقاله نکات خیلی مهمی از زبان آقای ژان بقوسیان خواندیم. حتما اگر قصد دارید کسب و کار اینترنتی خودتان را شروع کنید این بیوگرافی را چند بار بخوانید.
همانطور که در مقدمه بیوگرافی از تاثیر استاد بقوسیان در صنعت آموزش ایران صحبت کردیم، بد نیست که سری به سایت مدیر سبز بزنید و از محصولات آموزشی و کتابهای این مجموعه استفاده کنید.
در نوشته جدید بیوگرافی عادل طالبی را کامل بررسی کردیم، برای آشنایی بیشتر با این دیجیتال مارکتر کاربلد مقالهاش را بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید