علی حاجی محمدی

علی حاجی محمدی کیست؛ بیوگرافی کامل از زبان خودش

خواندن این مطلب 7 دقیقه زمان میبرد

بروز‌رسانی‌شده در تاریخ 1402/12/23

علی حاجی محمدی از همون بچگی سرش درد می‌کرد برای کارهای کامپیوتری. او با یک کوله پشتی از اصفهان راهی تهران شد تا به رویاهاش برسه…

اسم علی حاج محمدی و وردپرس به هم گره خورده! هرجا حرف از وردپرس و قالب سایت میشه یادی می‌کنیم از علی حاج محمدی، همیار وردپرس و ژاکت.

بیوگرافی پیشنهادی: عادل طالبی کیست؟

این بیوگرافی را از زبان شیرین خودش حتما بخوانید.

سلام من علی حاج محمدی هستم متولد سال ۷۱ توی شهر آبیک قزوین به دنیا آمدم و تا ۷ سالگی تو آبیک بودیم، بعدش رفتیم اصفهان و تا ۱۹ سالگی اصفهان بودیم. در ۱۹ سالگی تنها اومدم تهران و الانم تهران تنها زندگی می‌کنم. پدر و مادرم اصفهان هستند، پدرم دبیر زبان بوده و مادرم معلم کلاس اول دبستان، و چهار تا بچه‌ایم من بچه آخرم با سه تا برادر و یه خواهر.

راستش توی مهاجرت‌مون به اصفهان خیلی سختی کشیدیم که از شهر کوچک‌ یهوی به شهر بزرگ رفتیم، دوستام رو از دست دادم و واسم ترسناک بود چون مثلا کلاس دوم دبستان بودم و رفته بودم یه جایی که همه بچه‌ها با هم رفیق بودن و من نمی‌تونستم دوست پیدا کنم و خیلی هم با کسی کار نداشتم مدلم اینجوری بود. اما آدم فعال و مثبتی بودم، در مدرسه روزنامه دیواری درست می‌کردم، و خیلی کارهای گرافیکی رو دوست داشتم اون زمان کامپیوتر نبود.

اولین تجربه کار اینترنتی

حاجی محمدی

اکثر بچه‌های مدرسه ثروتمند بودن، ما وضع مالی سختی داشتیم، یادمه پدرم به سختی شهریه رو قسطی جور می‌کرد، منم هر ماه به حسابداری میرفتم و قسط‌ها رو میدادم. در مقطع راهنمایی بچه‌ها خیلی اهل اینترنت بودن کارهای مثل: ایمیل درست کردن، وبلاگ ساختن، من اولین وبلاگم رو در بلاگفا درست کردم، بعد دنبال این بودم که مثلا چجوری قسمت تبلیغات رو حذف کنم که ظاهرش قشنگ‌تر بشه. من پول کارت اینترنتی نداشتم و نمی‌تونستم از خانواده هم پول بگیرم و از بچه‌ها کارت اینترنت می‌گرفتم و در قبالش خدمات وبلاگ رو واسشون انجام میدادم.

بابام هر سال تابستان ما رو می‌فرستاد استخر فرهنگیان تا شنا یاد بگیریم، بعدآ به پدرم گفتم بجای استخر بزار کلاس کامپیوتر رو برم اجازه ندادن و خلاصه من نشستم از روی شبکه ۷ یکسری چیزای خوب یاد گرفتم.

سال بعد گفتم باید کلاس کامپیوتر برم (کلاس تری دی مکس) می‌خواستم انیمیشن درست کنم، حس می‌کردم کسی که در آموزشگاه خصوصی بهمون آموزش میده بود خودش اینکاره نیست، باز دوباره یه آموزش جدا خریدم، باهاش کار کردم و بعد مدتی دیدم کامپیوترمون نمی‌کشه، رفتم تحقیق کردم گفتن که برنامه فتوشاپ رو راحت اجرا میکنه، دیگه سراغ فتوشاپ رفتم. در دبیرستان کم کم رفتم سمت اینکه با فتوشاپ کارت ویزیت طراحی کنم بعد گفتن فهمیدم باهاش میتونم طراحی قالب سایت درست کنم.

بعد مدتی با دنیای وردپرس آشنا شدم. قبل از اینکه من وردپرس رو شروع کنم، خیلی‌ها داشتن کار می‌کردند؛ منم باید آموزش میدیدم و پروژه میزدم وسط پروژه‌ها خیلی اذیت شدم، مثلا یهو کارفرما می‌گفت آقا این قسمت سرچ رو وقتی میزی باید اینجوری باز بشه، برای حل همین مسائل باید یوتیوب رو زیر و رو میکردم تا بالاخره درست میشد.

تولد همیار وردپرس

همیار وردپرس

سایت همیار وردپرس رو استارت زدم، در کنار کار یهو دیدم سایت خیلی معروف شده و در گوگل جایگاه خوبی گرفته است. یهو سر زبون‌ها افتادم؛ پروژه می‌گرفتم در کنارشم از تبلیغات درآمد بدست می‌آوردم.

حس می‌کردم این سیستم وردپرس یه انقلاب بزرگی در ادامه میسازه، حالا در دانشگاه سیستم جوملا رو درس میدادن، ولی من هر دو رو تست کرده بودم و اصلآ جوملا حریف وردپرس نمی‌شد. بعد مدتی استقبال آدما رو به وردپرس زیاد شد، کار من هم کم کم به سمت بهتر شدن میرفت.

رویدادی که زندگیم رو عوض کرد

در جایی دیدم که یه رویدادی در تهران برگزار میشه؛ مثلا اون زمان‌ها برای طراحی سایت ۵۰۰ تومان تا ۱ میلیون می‌گرفتم و دیدم این رویداد سه روزه ۳۰۰ تومان هزینه‌ش هست، بعد نوشته بودن که اونجا با سرمایه‌گذارها آشنا میشید و می‌تونی کارت ویزیت ارائه بدید.

خلاصه به مدت سه روز پیش مادر بزرگم اومدم و در رویداد با دنیا جدیدی به اسم بیزینس آشنا شدم، اصلآ نمیدونستم واقعآ بیزینس چیه و مثلا ته رویاهام تو اصفهان این بود که یه کافی نت بزنم.

در رویداد با یکسری از آدما لینک شدم و بعضی‌ها منو میشناختن و از این بابت خیلی خوشحال شدم. باهاشون جلسه گذاشتم و دیدم که همه میگن بیا تهران، منم دیدم مادربزرگم تنهاست اومدم تهران پیش مامان بزرگم و اون طرف دانشگاه قبول شده بودم و اصلآ با دانشگاه‌مون حال نمی‌کردم و بی خیال شدم و گفتم آقا من دانشگاه نمیرم، هر مدلی که فکرش رو بکنی من در دانشگاه مقام آورده بودم اما همه چی رو رها کردم. در تهران یه نامه برام اومد که علی حاج محمدی بیا کارای دانشگات رو یه کاری بکن، منم گفتم خودم میخوام انصراف بدم.

در تهران دیدم درخواست آموزش خیلی زیاد هست؛ یه کلاس برگزار کردم که کلاس ۰ تا ۱۰۰ طراحی سایت و من گفتم ۱۶ نفر میخوام؛ مثلا نفری ۳۰۰ تومان بدن، یهو تقاضا به ۳۲ نفر رسید؛ بعد اون زمانی یکی تو فیس بوک بهم پیام داد گفت آقا من میام سر کلاست رایگان بجاش فیلمبرداری می‌کنم بعد فیلمش رو بهت میدم. منم در فیس بوک (اون زمان مد بود) اعلام کردم تو سایت خودم فیلم دوره موجود هست هر کسی خواست پیام بده، یه عالمه آدم دوره رو خریدند.

اصلا واسه من دوران رویایی بود، برنامه ریزی کرده بودم که ۴ سال مثلا برم یه پراید چیزی بخرم واسه خودم همون موقع اومدم تهران با پول اون رفتم یه پراید خریدم خیلی خوشحال بودم همه چی خوبه پیش میرفت، هی پول درمیاوردم اون فیلم‌ها رو میخریدند.

داستان شکایت وردپرس از علی حاج محمدی

یه ایمیلی مربوط به وردپرس برایم اومد، گفتم احتمالا ایمیل اسپم هست می‌خواهند حسابم رو خالی کنند، بعد دیدم این ایمیل‌ها داره زیاد میشه و همینجوری نامه میزنند، متوجه شدم که سازمان جهانی وردپرس از من شکایت کرده که شما در سایت‌تون تخلف کرده‌اید نباید کلمه وردپرس را در دامنه‌تان می‌آوردید و من اینو نمیدونستم و متوجه شدم این شکایت خیلی جدی بوده و یه دادگاهی تشکیل شده بود و من در دادگاه حاضر نشدم به صورت آنلاین بود و بر اساس یکسری مستندات آدرس سایت رو از من گرفتن، وضعیت خراب شده بود؛ از طرفی سایت رو گرفته بودند و اونایی که تبلیغات داده بودن همه پولشون رو پس گرفته بودند. امیدوارم واسه کسی اتفاق نیفته.

سریع دامنه رو عوض کردم یه چند روزی وقت داشتم واسه دسترسی به دامنه، بعدم تغییرات گوگل رو انجام دادم. درگیر این مسئله بودم که مادربزرگم فوت کرد و خونه رو از دست دادم در یه برهه زمان کوتاهی هم سایتم رو از دست دادم و جایی که زندگی می‌کردم رو زود انحصار ورثه کردند. خونه نداشتم و کل زندگی من یه کوله بود، کلا پول‌هام رو خرج کرده بودم یه روز نشستم روی کاغذ تمام تخصص‌هایی که بلد بودم رو نوشتم مثلا چجوری در گوگل سایت سئو کنم، آموزش فتوشاپ، آموزش وردپرس اینا رو در کارگاه آموزش بدم عالی میشه.

اطلاع رسانی رو شروع کردم، من از امروز هر یه روز در میان کارگاه دارم رفتم انصار کتابخانه طالقانی گفتم من سالن می‌خوام واسه کارم و پولشم میدم، خلاصه کتابخانه انصار همکاری کردن و کارگاه رو برگزار کردم و توی یکماه تونستم کل بدهی‌هام رو صاف کنم، وضعیت خیلی بهتر شد و تصمیم گرفتم بمونم و کم کم یه خونه هم سمت جهان آرا گرفتم. اون برهه زمان خیلی از دوستام میگفتن برگرد آقا خیلی الکی تلاش میکنی!

کسب‌وکارهای علی حاجی محمدی

کسب‌وکارهای علی حاجی محمدی

دوره‌های جامع‌تری برگزار کردم خلاصه چندین دفتر رو عوض کردم و الانم سمت پاسدارانیم ولی این سال‌ها خیلی سخت گذشت. کم کم تیم ساختم، یکی جنوب بود یکی شمال، ولی آدما عاشق وردپرس بودن و سر ماه پولشون رو میدادم و به خودم می‌گفتم یه اتفاق بزرگ قراره رقم بزنه.

سعی کردیم رسالت همیار وردپرس که آموزش رایگان رو حفظ کنیم و تمام آموزش‌ها رایگان باشند و در کنارش سه دونه فایل ۱ فرم ساز و ۲ قالب پولی قرار دادیم و بعد یکسال ۳۰ میلیون فروخته شد و عدد برام خیلی جالب بود و با خودم گفتم حالا ۳ قالب رو بکنم ۱۰ قالب میشه ۱۰۰ میلیون بعد دیدم که امکان پذیر هست، بعد گفتیم این ۱۰۰ تا رو بکنیم ۱۰۰۰ تا خلاصه یه زیر مجموعه‌ای تو همیار وردپرس ایجاد شد به اسم مارکت وردپرس و فایل‌ها رو بیشتر کردیم، مارکت وردپرس قوت گرفت و یک سایت مجزا برایش زدیم و اسمش رو ژاکت گذاشتیم که بیزینس کاملآ جدا شد.

الان هم یه مجموعه همیار اکادمی دارم که دوره حضوری و غیر حضوری برگزار می‌کنیم و به سمت آموزش مهارت‌های کسب و کار اینترنتی و طراحی سایت رفتیم. هدف اصلیم این بود آدم‌هایی که مثل اون زمان‌های من گیج میزدنند رو کمکشون کنم که کسب و کارشون را راه بیندازند.

رشد جهشی من از زمانی شروع شد که در دوره کارخانه تولید اطلاعات استاد ژان بقوسیان (مرد پشت صحنه مدرسان موفق ایران) شرکت کردم.

نقاط ضعف و قدرت علی حاج محمدی

خیلی دوست دارم زود به نتیجه برسم، خیلی ریسکم زیاده واسه اینکه سریع به نتیحه برسم، حاضرم همه چی رو بدم تا به اون نقطه برسم.

ویژگی مثبتم چیه؟ در جامعه اتفاقی بیوفته، خیلی سریع میرم تو کارش و جز اولین نفرهایی هستم که به موضوع دامن میزنم و خیلی علمی موضوع را یاد می‌گیرم.

حسم به آدم‌های دور و برم خوبه، آدم‌های درستی انتخاب می‌کنم.

توصیه‌ مهم علی حاج محمدی

موفقیت یک شبه اتفاق نمی‌افته، شما نمی‌توانید از پله ۱ بپرید به پله ۱۰ برسید؛ شما باید هزینه‌ش رو بدید حالا هزینه فقط پول نیست، زمان و انرژی باید بزارید.

هیچ چیزی در این دنیا مفتی به دست نمی‌آید، حتی کسی که شانسی رسیده، هزینه شانسی رو داره یه جا میده. خواهشآ اگر می‌خواهید کاری رو شروع کنید خیلی عجله نکنید واسه اینکه خیلی سریع به نتیجه برسید، چون من خودم خیلی عجله می‌کردم و خیلی هزینه بابتش میدادم و از طرفی خیلی هم عقب می‌افتادم.

توصیه می‌کنم خودتون رو با هیچ‌کسی مقایسه نکنید، اگر شما میخواید یه علی حاج محمدی شماره دو بشید من رو الگو قرار بدین نه اینکه جایگاه فعلی‌تون رو با جایگاه الان من مقایسه کنید؛ در این شرایط قطعآ ناراحت و افسرده می‌شوید، خودتون رو با شروع من مقایسه کنید و اینجوری راه خیلی براتون ساده میشه و شما خیلی فرصت دارید که به جایگاه خوبی برسید.

آرزو می‌کنم ایران بستر بهتری برای کسب وکارها باشه و بچه‌ها با انرژی بیشتری برای کسب و کارشان وقت بگذارند.

جمع‌بندی

همونطور که خوندید علی حاج‌محمدی هم مثل رنه سینانی یا احمد کلاته عاشق آموزش دیدن بود و شکست‌های مسیر اصلاً باعث نشد که ادامه نده. متوجه میشیم که نقطه مشترک افراد موفق مقایسه نکردن خودشون با دیگران، به دنبال نتیجه یک شبه نبودن و ایمان به توانایی هاشونه.

3.6/5 - (43 امتیاز)
اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *